ترجمه مقاله

خاده

لغت‌نامه دهخدا

خاده . [ دَ / دِ ] (اِ) چوبی باشد بلند و راست که کشتی بانان کشتی بدان رانند. || چوبی را نیز گفته اند که جاروبی بر سر آن بندند و دیوار و سقف خانه را بدان جاروب کنند. || هر چوبی که راست رسته باشد. || چوبی که دار سازند بجهت قصاص دزدان . (برهان ) (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ جهانگیری ) :
نصیب دوست تو هست گل ز باغ ولی
نصیب دشمن تو هست خاده از پی دار.

سوزنی .


گروگان خوهی سرخ و مرغول رومه
بسختی چو خاره به تیزی چو خاده .

سوزنی .


ترجمه مقاله