ترجمه مقاله

خارمند

لغت‌نامه دهخدا

خارمند. [ م َ ] (ص مرکب ) بشکل خار. چون خار. حقیر. پست . خوار :
کودکان خانه دمش می کنند
باشد اندر دست طفلان خارمند.

(مثنوی ).


ترجمه مقاله