ترجمه مقاله

خارکش

لغت‌نامه دهخدا

خارکش . [ ک ُ ] (اِ) سر موزه را گویند که آن کفشی باشد که بر بالای موزه پوشند و آن در ماورأالنهر بیشتر متعارف است و عربی جرموق خوانند. (آنندراج ) (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (فرهنگ رشیدی ).سر موزه که خرکش نیز گویند و به عربی جرموق نامند. (فرهنگ رشیدی ) (شرفنامه ٔ منیری ). سرموزه و آن را خرکش گویند بعلت آنکه چون خار بر سر آن نشیند از بین می رود و در موزه فرو نمیرود. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 366).
ترجمه مقاله