ترجمه مقاله

خاصه

لغت‌نامه دهخدا

خاصه . [ خاص ْ ص َ ] (اِخ ) احمدبن محمد معروف به خاصه . وی از مقربان الهی بود و پیوسته بر روزه و تلاوت قرآن و اعتکاف مسجد و رفتن راه نیکوکاری عمر می گذراند تا آنکه فرمان یافت . زندگیش از مال موروثی می گذشت و از آن نیز بر سایر اهل علم و صلاح انفاق می نمود و هر یک از این افرادبتنهائی از انعام و کرم او بهره می بردند. هیچگاه مجلسش از عالمی فقیه و صوفی ادیب خالی نبود. او اوراد خاصه ای داشت و در روزهای پنجشنبه و جمعه بکلام بشر سخن نمیگفت و چون او را مهمی پیش می آمد از قرآن چیزی می خواند و خود آنچه اراده داشت می فهمید مثل «آتنا غدأنا» (قرآن 62/18)، «یا بنی ارکب معنا» (قرآن 42/11)، «و أتوا البیوت من ابوابها» (قرآن 189/2). در فضاء مسجد دفن شد. (شدالازار چ قزوینی و اقبال ص 107).
ترجمه مقاله