خاطر داشتن
لغتنامه دهخدا
خاطر داشتن . [ طِت َ ] (مص مرکب ) میل داشتن . علاقه داشتن . توجه داشتن .دوست داشتن . پسند کردن . (ناظم الاطباء) :
میان عاشقان صاحب نظر نیست
که خاطر پیش منظوری ندارد.
- به خاطر داشتن ؛ در حفظ داشتن . از بر داشتن .
میان عاشقان صاحب نظر نیست
که خاطر پیش منظوری ندارد.
سعدی (طیبات ).
- به خاطر داشتن ؛ در حفظ داشتن . از بر داشتن .