ترجمه مقاله

خالد

لغت‌نامه دهخدا

خالد. [ ل ِ ] (اِخ )ابن عمرو، مکنی به ابوالاخیل السلفی الحمصی . وی از «بقیه » روایت دارد. جعفر فریابی او را تکذیب میکند و ابن عدی و جز او، او را واهی میدانند. در سنن دارقطنی آمده است که عثمان بن السماک از احمدبن خالدبن عمروالحمصی از پدرش از حارث بن کلاعی از مقاتل بن سلیمان از عطاء از جابر حدیث کرد و گفت پیغمبر(ص ) فرمود: «من افطر یوماً فی رمضان فلیحرق بدنة». این حدیث باطل است و در ردّش سه شخص ذیل کافی میباشند: خالد لین است و شیخش ضعیف و مقاتل غیرثقه . ابن حبان او را در ثقات آورده و میگوید: وی اغلب خطا می کند. دارقطنی میگوید: دو پسر او احمد و عثمان ثقه اند ولی پدرشان ضعیف . ابن عدی می گوید: وی را احادیث منکر بسیار است و از احمدبن ابی الاخیل پسر او نقل میکند که گفت : پدرم در سال 287 هَ . ق . فوت کرد. (از لسان المیزان ج 2 ص 382).
ترجمه مقاله