ترجمه مقاله

خالد

لغت‌نامه دهخدا

خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن جعفر الکلابی . وی از سخنوران عرب است و نعمان پس از ملاقات با کسری چون به حیره آمد چند کس ازبزرگان عرب را فراخواند که از آن جمله خالد بود و نعمان آنچه از کسری شنیده بود به اینان گفت ، و سپس اینان با هدایائی به نزد کسری در مدائن آمدند و هر یک از آنها کلامی در نزد کسری گفتند که از آن جمله قول خالد بود. کلام او را کسری پسندید و در جوابش گفت : «نطقت بعقل و سموت بفضل و علوت بنبل » (از عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 1 ص 257 و 262). وی از ندیمان نعمان بود و ابن قتیبه آرد: یک روز او در نزد نعمان خرما می خورد که حارث بن ظالم بر نعمان وارد شد و بین اوو خالد سخنانی چندی رد و بدل گشت . (از عیون الاخبار ج 1 ص 183). او جد جاهلی عدنان است و فرزندانش بطنی از عامربن صعصعه هستند. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 283).
ترجمه مقاله