خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن حباب . وی ازراویان است و در حماة منزل گزید و از سلیمان التیمی روایت کرد. ابوحاتم او را ادراک نمود و از او حدیث شنید. ابوحاتم می گوید او حدیث خود را می نوشت و جز اومی گویند چنین نبود. (از لسان المیزان ج 2 ص 375).