ترجمه مقاله

خالد

لغت‌نامه دهخدا

خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن مربن حارثةبن ناصرة الهذلی . وی بنام خالدبن معبد مشهور است ، ولی صواب خالد ابوسعید میباشد. او ادراک عهد نبی کرده است و ابراهیم منذر این مطلب را از معبدبن خالد از ابی شریحة بنا برقول ناقلی چنین آورده است که خالد گفت پدر من و پدر تو از مسلمین اولیه ای بودند که بر باب مدینه العذرا در شام بایستادند. ابن منده این را از ابن وهب از اسحاق از یحیی التیمی از معبدبن خالد ذکر کرده است . مرزبانی او را مردی بلیغ می داند. وی گوید پس از وفات علی علیه السلام چون معاویه قسم بر اسیر کردن ربیعة خورده بود قوم ربیعه نزد خالد جمع شدند و خالد چنین گفت :
و ما فی ابن حرب حلفة فی نسائنا
و دون الذی ینوی سیوف قواضب
سیوف نطاق و القناة فتستقی
سوی بعلها بعلا و تبکی الغرائب
فان کنت لا تغضی علی الحنث فاعترف
بحرب شجی بین اللها و الشوارب .

(از الاصابه قسم اول ج 1 ص 146).


ترجمه مقاله