ترجمه مقاله

خالصة

لغت‌نامه دهخدا

خالصة. [ ل ِ ص َ ] (اِخ ) نام شهری است به سیسیل (صقلیه ) دارای دیوار سنگی . یاقوت گوید: سلطان و لشکریان آن در آنجا سکنی دارند ولی آنجا را مهمانسرای و بازاری نیست . ابن حوقل گوید: این شهر را چهار در است . ابوالحسن علی بن بادیس یاقوت را حدیث کرد که امروز خالصة محلی است در وسط بَلَرم و بلرم بر آن محیط میباشد. (از معجم البلدان یاقوت حموی ج 3 ص 390). حمداﷲ مستوفی آورد: «در تاریخ مغرب گوید: در او گوسفند صحرایی به عدد مور و ملخ است و در غایت فربهی و از مردم سخت متوحش نباشند و مردم از ایشان صید کنند. فسبحان من لایحصی نعمته مرتباً لعباده لطفاً و این جزیره به راه روم است به اسکندریه ». (از نزهة القلوب ج 3 ص 238).
ترجمه مقاله