خامه زدن
لغتنامه دهخدا
خامه زدن . [ م َ / م ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) قلم را قط زدن . (غیاث اللغات ). کنایه از خامه تراشیدن . (آنندراج ) :
نه چون خام کاری که مستی کند
بخامه زدن خام دستی کند.
خامه مزن سوختن عامه را
آلت تزویر مکن خامه را.
نه چون خام کاری که مستی کند
بخامه زدن خام دستی کند.
نظامی .
خامه مزن سوختن عامه را
آلت تزویر مکن خامه را.
امیرخسرو (از آنندراج ).