ترجمه مقاله

خام درایی

لغت‌نامه دهخدا

خام درایی . [دَ ] (حامص مرکب ) کنایه از بیهوده گویی است . (آنندراج ) (اشتینگاس ). هرزه درایی . لک درایی . هرزه لایی . یاوه سرایی . هرزه سرایی . ژاژخایی . گفتار بی معنی :
گر کسی گوید ماننده ٔ او هیچ شه است
گو برو خام درایی مکن و ژاژ مخای .

فرخی (از آنندراج ).


تا عالم روحی نشود عالم جسمی
تا مردم پخته نکند خام درایی .

سنایی (از آنندراج ).


در کاسه ٔ سر دیگ هوس پختن تو چند
هین باده ٔ خام آر و مکن خام درایی .

خاقانی .


ترجمه مقاله