خام کردن
لغتنامه دهخدا
خام کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از محو کردن و برطرف نمودن باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). برهم زدن :
خام کن پخته ٔتدبیرها
عذرپذیرنده ٔ تقصیرها.
- کسی را خام کردن ؛ کسی را غافل کردن . کسی را بغفلت انداختن .
خام کن پخته ٔتدبیرها
عذرپذیرنده ٔ تقصیرها.
نظامی (ازآنندراج ).
- کسی را خام کردن ؛ کسی را غافل کردن . کسی را بغفلت انداختن .