خام ریش
لغتنامه دهخدا
خام ریش . (ص مرکب ) مسخره . (اشتنگاس ) (آنندراج ). ملعبه . دلقک . || بی عقل . (غیاث اللغات ). احمق . نادان :
جمع آمد صد هزاران خام ریش
صید او گشته چو او از ابلهیش .
جمع آمد صد هزاران خام ریش
صید او گشته چو او از ابلهیش .
(مثنوی ).