ترجمه مقاله

خانزاده

لغت‌نامه دهخدا

خانزاده . [ دَ / دِ ] (اِخ ) مادر میرزاخلیل سلطان و زوجه ٔ میرزامیرانشاه گورکانی است . این زن در مشهد بدرود حیات گفت و رخت بعالم بقا کشید. میرانشاه زوج او بضبط مملکت هلاکو میپرداخت و روزی در ضمن شکار و سواری از اسب برزمین افتاد و بر اثر این زمین خوردن نقصی در دماغش راه یافت به حدی که کلمات بیهوده بر زبان میراند و در محضر جمع مراعات افراد و بزرگان نمیکرد. در این اوقات طایفه ٔ گرجی دست بتاخت آذربایجان زدند و دهات و قرای آنجا را غارتیدند. میرزامیرانشاه در عوض آنکه بکار ملک پردازد بعیش و طرب روزگار میگذارند تا آنکه روزی خانزاده ٔ مذکور را که حرم او میبود سخنی تهمت آمیز گفت . خانزاده بحال قهر نزد امیرتیمور بسمرقند رفت و امیرتیمور را که تازه از سفر هند بازگشته بود بعزم تسخیر تبریز برانگیخت . امیر بر اثر اصرار او عزم سفر هفت ساله خود را جزم و عازم آذربایجان و تبریز شد.(ازحبیب السیر ج 3 چ کتابخانه ٔ خیام صص 587 - 482).
ترجمه مقاله