ترجمه مقاله

خانقاه

لغت‌نامه دهخدا

خانقاه . [ ن َ / ن ِ ] (معرب ، اِ مرکب ) مکان بودن مشایخ و درویشان . معرب «خانگاه » و مرکب از «خانه » و «گاه » است . نظیر: «منزلگاه » و «مجلس گاه » فارسیان بسکون «نون » نیز استعمال کنند. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) . خانه ای که درویشان و مشایخ در آن بسر برده عبادت کنند. صومعه . عبادتگاه . (ناظم الاطباء). محل اقامت درویشان و صوفیان . (فرهنگ نظام ). منزل یا محل اجتماع صوفیان . رباط. تکیه . ج ، خوانق ، خانقاهات :
خاطر من بگه نظم سخن
خانقاهی است پر از پیر و مرید.

سوزنی .


مرا گریز ز خانه بخانقاه بود
چو طفل کاو سوی مادر گریزد از بر باب .

خاقانی .


هرکس بکاشان رسیده و یا شکل و مبانی خیرات و مجاری صدقات و خانقاه و مخازن کتب و آن اخایر ذخایر و قماطر و نفایس سفاین و غرایب رغایب و اعلاق اوراق که آنجایگاه جمع است مشاهده کرده ... داند که علو همت او را در ابواب خیر و تحصیل علم و اهتمام به انواع هنرها تا چه حد است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 ص 13).
صاحب سفر کدام راه است
سفره اش بکدام خانقاه است .

نظامی .


صوفیی در خانقاه از ره رسید
مرکب خود برد و در آخر کشید.

مولوی .


صوفیی می گشت در دور افق
تا شبی در خانقاهی شد قنق .

مولوی .


سعدی تو نه مرد خانقاهی
من چون تو قلندری ندیدم .

سعدی (طیبات ).


سعدی حدیث مستی وفریاد عاشقی
دیگر مکن که عیب بود خانقاه را.

سعدی .


صاحبدلی ز مدرسه آمد بخانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را.

سعدی (گلستان ).


محمد کردعلی تاریخ خانقاه را چنین ذکر می کند: خانقاه کلمه ٔ فارسی است و اصل آن را خونگاه دانسته اند؛ یعنی جایی که سلطان در آنجا طعام می خورد. امروز اطلاق خانقاه بزوایای صوفی میشود که تا قبل از قرن ششم هجری قمری وجود نداشته اند. نخستین خدیوی که در مصر خانقاه کرد سلطان صلاح الدین یوسف بود. او علاوه بر ساختن خانقاه رزق معلومی برای سالکین راه حق ترتیب کرد. (قول سیوطی ). مقریزی را عقیده بر این است که : خوانق از مستحدثات عالم اسلامند و از حدود قرن چهارم هجری قمری بوجود آمده اند. می گویند: اول کس که خانقاه را برای عبادت بپا کرد زیدبن صوحان بن صرة بود چه او رجالی از اهل بصره را دید که بی تجارت و زراعت و درآمد معین تن بعبادت حق داده و با آرام خیال بپرستش محبوب ازلی مشغولند. چون او اینان را چنین فارغ بال یافت خانه ای برای مسکن ومطعم و مشرب و ملبسی برای زندگی آنها ایجاد کرد. روایت است که : نخستین خانقاه در اسلام زاویه ای بود که در رمله ٔ بیت المقدس کرده بودند و امیر نصاری در زمان استیلاء بر دیار قدس آن را بنا کرده بود. زیرا او طایفه ای از صوفیان را دید که با الفت خاص در طریقت خود همگامی می کنند او جویای این الفت و صحبت و اخوت خاصه شد آنان گفتند: الفت و صحبت حق راه و رسم ماست . پس او برای آنان زاویه ای ساخت که تا با خیال راحت بعبادت پردازند در کتاب تاج آمده : معاویه همیشه به اطرافیان و عمال خود و نیز به زیاد در عراق دستور میداد که ابن سبیل و فقراء و ذوی الحاجه را دریابید و خود او نیز در هر روز چهل مائده می ساخت و بین وجوه لشکریان شام قسمت می کرد. (از خطط الشام محمد کردعلی ج 5 ص 133). عزالدین علی کاشانی آرد:
در اساس خانقاه و فایده ٔ آن :هر چند بنای خانقاه و اختصاص آن بمحل مساکنت و اجتماع متصوفه ، رسمی محدث است از جمله ٔ مستحسنات صوفیان ،ولیکن خانقاه را با صفه یی که مسکن فقرای صحابه بود در روزگار رسول (ص ) مشابهتی و نسبتی هست چه صفه مقامی بود در مدینه محل سکون و اجتماع فقرای اصحاب رسول علیه الصلوة و السلام هر که او را مسکنی نبودی در آنجا اقامت نمودی . و اگر کسی بمدینه آمدی و آشنایی نداشتی که بدو فرودآید بصفه نزول کردی . چنانکه از طلحه روایت است که «کان الرجل اذا قدم المدینة و کان له بها عریف ینزل علی عریفه فأن لم یکن له بها عریف نزل الصفة و کنت فی من نزل الصفة». و هیچ شک نیست که بنای خانقاه بر صفتی که اصل وضع اوست زینتی است از زینتهای ملت اسلام و اختلالی که در این روزگار بسبب اندراس علوم و انطماس رسوم صوفیان بدین قاعده متطرق گشته است ، در صحت اصل وضع و فایده ٔ آن قادح نبود.
فواید تأسیس خانقاه : در تأسیس بنای خانقاه چند فایده هست . یکی آنکه محل نزول و سکون طایفه ای بود از فقرا که ایشان را سکنی و مأوایی دیگر نباشد. و همچنانکه هر کس را خانه و منزلی هست ، خانقاه منزل و خانه ٔ ایشان است . دوم آنکه بسبب مساکنت در وی ، متصوفه را با یکدیگر اجتماع و صحبت بیشتر دست دهد، و در عموم احوال از عبادات و مؤاکلات و مجالسات و محاورات با هم مجتمع و متفق باشند و بظاهر و باطن با یکدیگر متحد و متقابل . و بدان واسطه روابط الفت و محبت و صفا میان ایشان مؤکد گردد، و قلوب و نفوس و ارواح و اشباحشان از پرتو انوار یکدیگر متعاکس و مقتبس شوند و از برکت جمعیت ظاهر و باطن و آثار صلوات و دعوات ایشان ، عکس بر چهره ٔ روزگار نزدیکان و دوران تابد، و نوازل بلا و عذاب از ایشان مندفع گردد. چنانکه در خبر است از رسول (ص ): اًن اﷲ تعالی لیدفع بالمسلم الصالح عن ماءة من اهل بیته و من جیرانه البلاء. و همچنین در خبر است که : «اًن اﷲ لیصلح بصلاح الرجل ولده و ولد ولده و اهل دویرته و دویرات حوله ولایزالون فی حفظ اﷲ مادام فیهم ». و بعضی از حکماء گفته اند ارتفاع الاصوات فی بیوت العبادات بحسن النیات وصفاء الطویات یحل ماعقدته الافلاک الدایرات . فایده ٔ سوم آنکه بسبب اتحاد مسکن و اطلاع بر احوال هم رقیب یکدیگر باشند و نظر هر یک قیدی بود بر دیگری تا در میدان مخالفات و مساهلات مسترسل نشود و پیوسته متیقظ و متحفظ بود و در رعایت تهذیب اخلاق و اعمال و اقوال و افعال غایت جهد مبذول دارد و بر عیوب و هفوات یکدیگر تنبیه و اعلام کنند:
کأن ّ رقیباً منک یرعی خواطری
و آخر یرعی ناظری و لسانی .
در بیان رسوم اهل خانقاه و خصایص ایشان : بدان که اهل خانقاه دو طایفه باشند. مسافران و مقیمان . اما رسم صوفیان در سفر آن است که چون بخانقاهی قصد نزول دارند جهد کنند تا پیش از عصر بمنزل رسند. و اگر در راه بعذری متخلف شوند ووقت عصر درآید، آن شب بمسجد یا گوشه ٔ دیگر نزول کنند و روز دیگر بوقت ارتفاع آفتاب قصد خانقاه کنند. و چون در خانقاه روند اول تحیت مقام را دو رکعت بگزارند پس سلام کنند و بمعانقت و مصافحت با حاضران مبادرت نمایند. و سنت آن است که از جهت مقیمان به حق القدوم عراضه ای از طعام یا غیر آن در میان آرند. و بکلام مسابقت ننمایند و سخن تا نپرسند نگویند، و سه روز از خانقاه بقصد مهمی که دارند از زیارت احیاء و اموات بیرون نروند تا هیأت باطن از تغییرات عوارض سفر بقرار خود بازآید و جمع گردد و مستعد لقاء مشایخ و اخوان شوند. چه استیفاء حظ خیر از صحبت ، بنور جمعیت باطن میسر گردد. از بهر آنک نور کلام و سمع بقدر نورانیت دل تواند بود و چون از خانقاه بقصدی که دارند بیرون خواهند رفت بی اجازت مقدم اهل خانقاه بر خروج اقدام ننماید. و همچنین در همه چیز بموافقت رأی و استصواب و اجازت او شروع کنند. و چون سه روز بگذرد اگر نیت اقامت دارند و در اوقات ایشان مجال بطانت بود خدمتی که بدان قیام نمایند طلب دارند. و اگر اوقاتشان مشغول عبادت بود «فکفی بالعبادة شغلاً» و اما مقیمان خانقاه باید که مقدم مسافران را بترحیب و اعزاز تلقی نمایند و بتودد و طاقت وجه بدیشان تقرب کنند. و خادم باید که سبک طعامی پیش آورد و با ایشان تازه روی و خوش سخن بود. و اگر مسافری بخانقاه رسد که به مراسم صوفیه مترسم نبود بنظر حقارت و عدم مبالات در او ننگرند و او رااز خانقاه اخراج نکنند و بازنزنند. چه بسیار از اولیاء و صلحاء که از رسوم این جماعت خالی باشند پس اگرایشان را بمکروهی ایذاء رسانند، ممکن که باطن ایشان از آن مشوش و متألم شود و اثر ضرر آن بدین و دنیای موذی لاحق شود و بهترین اخلاق رفق و مداراست با مردم و درشت خویی قولاً و فعلاً نتیجه ٔ نفس خبیث است . اگر کسی بخانقاه رسد و معلوم شود که صلاحیت مقام ندارد، او را بوجه لطف و حسن کلام بعد از تقدیم طعام بازگردانند. (مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محمود قاشانی صص 153 - 156).
- خانقاه نشین ؛ آنکه در خانقاه نشیند. مجازاً بر صوفی و درویش اطلاق کنند.
ترجمه مقاله