ترجمه مقاله

خانق الکلب

لغت‌نامه دهخدا

خانق الکلب . [ ن ِ قُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) اداراقی . اذاراقی . قاتل الکلب . کوچوله . کُچولَه . پیاز سگ . فلوس ماهی . کچلا. در اختیارات بدیعی آمده است : آن را قاتل الکلب هم خوانند و در عمل همان فعل کند بلکه زیادتر اما سگ را زودتر میکشد و وی سم هر حیوانی بود که دنبال داشته باشد و آن از هندوستان خیزد و آن را به هندی و پارسی کچله خوانند و آن اذاراقی است ، حکیم مؤمن آرد: اذاراقی است که بفارسی کجوله نامند. مؤلف مالایسع غیراو دانسته و بیان نموده که گیاهی است برگش شبیه به لبلاب کبیر و اطراف او تندتر و بسیار بدبو با رطوبت لزجه زردرنگ و با شاخه های باریک و دراز و دیرشکن و ثمرش در غلافی شبیه به غلاف باقلی و در جوف آن دانه ٔ کوچکی سیاه و صلب در چهارم گرم و خشک و از سموم قتاله و برگش کشنده ٔ سگ و سباع ، و ضماد او جهت تحلیل اورام بارده و نفخ بغایت مؤثر است . (تحفة المؤمنین ).
ترجمه مقاله