ترجمه مقاله

خانه گیر

لغت‌نامه دهخدا

خانه گیر. [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) بازی چهارم از هفت بازی نرد . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث اللغات ) :
گفتی که ز خانه ناگزیر است
این نرد نه نرد خانه گیر است .

نظامی .


مهره ٔ خواجه خانه گیر شده
همبساطش گرو پذیر شده .

نظامی .


|| جانوری است شبیه به عنکبوت که لعاب او مردم را هلاک سازد و به عربی رتیلا خوانند. (برهان قاطع).
|| (نف مرکب ) گیرنده ٔ خانه . (شرفنامه ٔ منیری ) :
عشقت چو در سراچه ٔ دل خانه گیر شد
زین پس برون رود خرد از روی اضطرار.

ابن یمین .


ترجمه مقاله