ترجمه مقاله

خانه یکی

لغت‌نامه دهخدا

خانه یکی . [ ن َ / ن ِ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) باشندگان در یک خانه . (ناظم الاطباء). همخانه . (آنندراج ). نعت است برای ساکنان در یک خانه :
بنگر قلمتراش چه با خانه میکند
از همدمان خانه یکی در امان مباش .

تأثیر (ازآنندراج ).


|| (اِ مرکب ) یار. رفیق . همدم . (ناظم الاطباء). بسیار صمیمی . سخت صمیمی با یکدیگر.
- خانه یکی بودن ؛ سخت خودمانی و دوست صمیمی بودن ، سخت باهم گستاخ بودن .
ترجمه مقاله