ترجمه مقاله

خانی

لغت‌نامه دهخدا

خانی . (ص نسبی ) منسوب به «خان لنجان » که شهری است در نواحی اصفهان . (از انساب سمعانی ). رجوع به «خان لنجان » شود. || منسوب به «خان » را گویند. (از برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): این عمارت و قلعه خانی است نه رعیتی . || منسوب به «خانه »، خانگی . اهل خانه . ضد بیگانه ، ج ، خانیان : من رفتم سوی هرات و چنان گمان میبرم که دیدار من با تو و خانیان بقیامت افتاد. (تاریخ بیهقی ). و حکم تأدیب و تحریک از غارت حله و استخراج اموال مصادره ... فرمود و بخانیان امان داد. (از تاریخ سلاجقه ٔ کرمان محمدبن ابراهیم ). || سلطنت متعالی . (برهان قاطع).
ترجمه مقاله