ترجمه مقاله

خان سلطان

لغت‌نامه دهخدا

خان سلطان . [ س ُ ] (اِخ ) ملقب به لیلی زن اسکندربن قرایوسف بود و این زن با قباد نام فرزند اسکندر سر و سری داشت . چون اسکندر بقلعه ٔ النجق رفت با قباد و لیلی آغاز خشونت و بدمزاجی گذارد و گفت : چرا ساوری و پیشکش برای مولانا میرزا شاهرخ فرستاده اید قباد و لیلی پنداشتند که او بسرّ آنها پی برده و بظاهر پیشکش را بهانه کرده است . چون اسکندر آنها را تهدید بقتل کرد آندو در پی دفع شر افتادند و شبی که اسکندر سخت شراب نوشیده و بر بالای بام خفته بود لیلی نردبان را بالا نکشید و قباد ببالای بام درآمد و تیغ بر اسکندر پدر خودراند. (از حبیب السیر ج 3 چ کتابخانه ٔ خیام ص 627).
ترجمه مقاله