ترجمه مقاله

خاکستر

لغت‌نامه دهخدا

خاکستر. [ ک ِ ت َ ](اِخ ) نام محلی است در خراسان ... در تعلیقه بر تاریخ بیهقی (تصحیح و تحشیه ٔ فیاض و غنی ) در صفحه ٔ 696 چنین آمده : در خراسان دو محل به این نام یکی خاکستر معروف به خاکستر لاین که در کوههای سرحدی شمال خراسان واقع است . دوم محلی است در پائین ولایت شهر مشهد در سر راه هرات و سرخس که رباط خاکستر هم نامیده میشود. ظاهراً خاکستر در این داستان بیهقی محل اخیر است : مرا سبکتکین دراز گفتندی و بقضا سه اسب خداوندم در زیر من ریش شده بود چون بدین خاکستر رسیدیم اسبی دیگر زیر من ریش شد. (تاریخ بیهقی چ فیاض و غنی ص 202). صاحب کتاب اخبارالدولة السلجوقیه در ذیل محاربه ٔ سلطان عضدالدولة ابی شجاع الب ارسلان بن داودبن میکائیل بن سلجوق با ملک قطلمش بن اسرائیل و ظفر یافتن بر او بانی رباط خاکستر را سوتکین ذکر می کند و این سوتکین منشاء و مولدش نیز از خاکستر بوده است . (تاریخ اخبارالدولة السلجوقیه ص 30). حمداﷲ مستوفی در نزهةالقلوب از دهی بنام خاکستر نام می برد و فاصله ٔ آن را از مواضع ما قبل و ما بعدش چنین تعیین می کند: «من نیشابور الی سرخس : از نیشابور تا دیه باد هفت فرسنگ راه هری از اینجا بدست راست جدا میشود و از دیه باد تادیه خاکستر پنج فرسنگ ، ازو تا رباط سنگ بست سه فرسنگ ...» شاید این خاکستر یکی از آن خاکسترها باشد. (ازنزهةالقلوب حمداﷲ مستوفی چ لیدن مقاله ٔ 3 ص 175).
ترجمه مقاله