ترجمه مقاله

خاکشو

لغت‌نامه دهخدا

خاکشو. (اِ) تخمی است سیاهرنگ و ریزه که آن را با کافور در چشم کشند و به عربی بزرالخُمخُم خوانند. (برهان قاطع). تخمی است داروئی که سرخ میگون بود. بغایت ریزه باشد و طبیعت آن گرم و تر است و آن را خورده گلان و شفترک نیز گویند و به عربی بزرالخمخم و بترکی مراشوه و به هندی خوبگلان و خاکشیر نامند. (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). دانه ای است که با کافور سایند و در چشم کشند. (فرهنگ اوبهی ) :
چشم بی شرم تو گر روزی بیاشوبد ز درد
نوک خارش خاکشو باد ای دریده چشم و کون .

منجیک .


رجوع به خاکژی و خاکشی شود.
ترجمه مقاله