ترجمه مقاله

خاک مالیدن

لغت‌نامه دهخدا

خاک مالیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) مالیدن خاک بچیزی . تعفیر. (اقرب الموارد). خاک مالیدن زن پستان خود را: زنان شیرده چون خواهند اطفال خودرا از شیر بگیرند سر پستان خود را با خاک آغشته می کنند تا طفل شیرخوار را رغبت مکیدن آن پستان نماند.
ترجمه مقاله