ترجمه مقاله

خاک مرده

لغت‌نامه دهخدا

خاک مرده . [ ک ِ م ُ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زمینی که رستنی در آن نباشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || خاک پوک که آب بسیار بخود گیرد :
سالکان را صحبت تن پروران سنگ ره است
سیل را این خاکهای مرده کاهل میکند.

صائب (از آنندراج ).


|| (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قبر. گور :
چشمه ٔ صاف بقا آلوده ٔ گرد فناست
بوی خاک مرده می آید ز آب زندگی .

میرزا حسن واهب (از آنندراج ).


ترجمه مقاله