ترجمه مقاله

خاک نمک

لغت‌نامه دهخدا

خاک نمک . [ ن َ م َ ] (اِ مرکب ) نوعی از بازی باشد و آن چنان است که چیزی را در توده ٔخاک نم کرده پنهان سازند و بعد از آن خاک را بدو بخش تقسیم کنند و هر بخشی از آن کسی باشد، آن چیزی که پنهان است از بخش هر کس برآید غالب بود و او برده باشد و به عربی این بازی را فیئال گویند. (برهان قاطع)(آنندراج ) (ناظم الاطباء). نام بازی و آن را خیزیده و دوداله و کوها موی نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ).
ترجمه مقاله