ترجمه مقاله

خباب

لغت‌نامه دهخدا

خباب . [ خ ُ ب ْ با ] (اِخ ) پدر عطأبن منده از طریق عبداﷲبن مسلم از محمدبن عطأبن خباب از پدرش از جدش روایت کرد و گفت من در نزد ابوبکر نشسته بودم که پرنده ای از نزد او گذشت و او گفت خوشا بحال این مرغ ! من به او گفتم تو با اینکه صدیق پیغمبری چنین گویی ؟! ابن منده میگوید این حدیث غریب است و غیر از این وجه وجه دیگری برای آن نمیشناسم . صاحب اصابه میگوید در این حدیث دلالتی نیست بر اینکه او ادراک زمان پیغمبر را کرده است بلکه محتمل است او از کسانی باشدکه قبل از پیغمبر بوده اند. (از اصابه قسم 1 ص 102).
ترجمه مقاله