ترجمه مقاله

خباب

لغت‌نامه دهخدا

خباب . [ خ ُب ْ با ] (اِخ ) ابن عمروبن حممةالدوسی برادر جندب . سیف در فتوح میگوید که خالدبن ولید او را در جنگ یرموک فرمانده ٔ دسته ای از سواران کرد. صاحب اصابه میگوید که چندین بار آورده ام (در این کتاب ) که در جنگهای اول جز صحابیان کس دیگر را امیر نمی کردند. (بدین تقریب وی صحابی است ). (از اصابه جزء2 ص 101).
ترجمه مقاله