ترجمه مقاله

خبازی

لغت‌نامه دهخدا

خبازی . [ خ ُب ْ با ] (ع اِ) گیاهی است شبیه به خطمی و آنرا «خطمی کوچک » و «دبوسک » و «دبوکی » و «باب سنجاب » و «خبیز» نیز میگویند . (از ناظم الاطباء). نوعی از خطمی باشد و آنرا شیرازیان خطمی کوچک خوانند معتدل است . بر گزیدگی زنبور ضماد کنند نافع باشد. (از برهان قاطع). نوعی از خطمی باشد و آن عربی است و گلی سرخ رنگ دارد و در دواها بکار آید بفارسی خرد گویند. (از آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). خرده سفره (مهذب الاسماء). بقله ٔ یهودیه . (بحرالجواهر). نان کلاغ ، پنیرک خورپرست ، ملوکیه ، آفتاب گردک ، پنیره ، دبوسک ، توکه ، خیلو، خیرو، خروج ، ملوخیا، خرو ورتاج ، درتاج ، هشت دهان ، خبز الغراب ، ملخج ، باب سنجاب : خبازی پنیرک ملوکیه نیز گویند. (از نزهةالقلوب ). خبازی نباتی است دشتی و او را ساق بلند نیست و شاخها بسیار دارد از یک اصل ، و بر هر شاخی برگی است چون برگ خطمی لیکن خردتر از برگ خطمی ، نوعی از ملوخیات ، و گروهی گفته اند: خبازی دشتی است و ملوخیا بیابانی است . و نوعی از ملوخیا هست آنرا ملوخیا الشجرةگویند و آن خطمی است ، و اگر بقلة الیهود را گویند نوعی از ملوخیاست ، بس دور نباشد. اما دشتی محلل است ونرم کننده است و بستانی بسبب آنکه آب بیشتر و تخم (کذا) هر دو قوی تر از برگ خطمی باشد و ملوخیا الشجرة،از هر دو تحلیل کننده تر است . بولس گوید: خبازی دشتی را که با آفتاب همی گردد قوتی گرم و خشک و پاک کننده است . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). خبازی بپارسی خرو خوانند و بشیرازی نان کلاغ گویند و آن نوعی از ملوکیه است و گویند ملوخیاء بستانی است و ملوکیه بری و نوعی ازملوخیا بقلةالیهودیه خوانند و ملوکیه گویند و آن خطمی است ، و بری لطیف تر و خشک تر از بستانی بود و طبیعت آن سرد و تر بود در اول ، و گویند معتدل بود در گرمی و سردی و گویند تلیین در وی هست و معتدل بود، و فولس گوید گرم و خشک است و این قول دور است . ورق وی چون بر گزندگی عقرب و زنبور و نحل ضماد کنند نیکو بود وقتی که خام بود خاصه با زیت ، و ورق بری نافع بود با زیتون بر سوختگی آتش چون بر وی طلا کنند، طبیخ وی چون زنان در آن نشینند صلابت رحم و مقعد نرم گرداند. ورق وی با بیخ وی بجوشانند نافع بود جهت زهرها و ادویه های کشنده و بر گزندگی رتیلا ضماد کردن نافع بود و بول براند و تخم وی چون خلط کنند با تخم حندقوقا بری و باشراب بیاشامند درد مثانه ساکن گرداند و چون ورق وی بپزند و بر دمامیل نهند ورمها که احتیاج بر شکافتن دارد بگشاید و ماده بیرون آورد و بدان حقنه کردن گزندگی روده و مقعد و رحم سودمند بود، و آنچه بستانی بود معده را بد بود و چون تر بود مثانه را نافع بود و تخم وی جهت خشونتی که در سینه و شش و مثانه حادث شودنافع بود و اگر با روغن بپزند و ضماد کنند بر ورمهای گرم ساکن گرداند، و وی نافع بود جهت سرفه که از خشکی بود خشونت ببرد و بول براند و شکم . و ورق وی چون بخایند همچنان خام با اندکی نمک ضماد کنند بر ناصور که در چشم بود پاک گرداند و گوشت برویاند و ضماد کنند خاصه چون با زیت بود و گل وی نافع بود جهت قرحه گرده و مثانه و آشامیدن و ضماد کردن قضبان وی نافع بودجهت روده و مثانه و شکم نرم دارد و نوعی از خبازی بری بود که مسهل مره ٔ خام بود تا حدی که گاهگاه باشد که خون بیاید. (از اختیارات بدیعی ). و حکیم مؤمن گوید: خبازی از جنس خطمی است و بفارسی نانکلاغ و پنیرک و به ترکی ابم کماجی نامند و بستانی او ملوخیاست و بری او را بفارسی خیرو گویند و از مطلق او مراد بری است . برگش مستدیر و بیمزه و گلش کوچک و سرخ و مایل به تیرگی و تخمش مایل به سیاهی مدور و پهن و در وسط اوتقعیری و نبات او کوچکتر از خطمی در اول سرد و تر، گویند در دوم و با بورقیة و قوه متضاده و ملین طبع ولطیفتر از ملوخیا و مدر بول و منضج و رادع و مفتح سده و نیم رطل از طبیخ شاخ او با شکر جهت جرب و قرحه ٔامعاء و زحیر و قرحه مثانه و بول و درد سپرز و یرقان و طبیخ برگ و بیخ او جهت ادویه ٔ قتاله و درد گرده و ضماد او جهت اورام حاره و شکستگی اعضاء و با نمک جهت تنقیه ٔ نواصیر چشم و بی نمک جهت التیام آن و گزیدن زنبور و مگس عسل و با روغن زیتون جهت سوختگی آتش و باد سرخ و ضماد خشک او با بول جهت قروح سر و رفع نخاله نافع و تخم او سرد و تر و کثیر اللعاب و مزلق و ملین و جهت سرفه ٔ گرم و خشک و قرحه ٔ گرده و مثانه و سجح و گرفتگی آواز و تقویت امعاء و رفع لدغ ادویه حاره و گزیدن رتیلا و رفع نزله و با تخم حند قوقی بری بالسویه جهت درد مثانه و حقنه ٔ او جهت سوزش امعاء و رحم و مقعد و با عسل جهت درد جگر و ضماد او جهت اورام حاره نافع و مضر معده ٔ ضعیف و مصلحش ربوب فواکه ، و قدر شربتش از آب خبازی تا پنج درهم ، و او مولد ریاح ومصلحش پختن با گوشت مرغ و ادویه حاره است و خبازی بستانی برگش دراز و گلش زرد و کوچکتر از گل خیار و درپنبه زار بسیار می روید و بقدر گیاه پنبه می شود و تخمش سیاه و دراز شبیه بشونیز و بسیار تلخ و غلاف او شبیه بکرم و مایل به سبزی و برودت و رطوبت او زیاده از بری و ملین طبع و سینه و مهیج حرارت بسبب لطافت و جهت خشونت سینه و تبهای حاره و تصفیه ٔ صوت نافع و مضر معده بارده و مصلحش ادویه ٔ حاره است و تخم او مسهل قوی اخلاط غلیظه و مفتح سده و جهت عرق النساء و آب او با شکر جهت تحلیل اورام و تسکین درد گزیدن عقرب نافعو قدر شربتش دو درهم است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
ترجمه مقاله