ترجمه مقاله

ختل

لغت‌نامه دهخدا

ختل . [ خ ُت ْ ت َ ] (اِخ ) بشاری آنرا کورتی وسیع و پرشهر می آورد. از جغرافیادانان عرب بعضی آنرا منسوب به بلخ میداند ولی این رأی خطاست زیرا ختل در عقب جیحون قرار دارد و واجب است که از مضافات هیطل که در ماوراءالنهر است دانسته شود. این ناحیه از صفانیان بزرگتر و پهناورتر و پرخیزتر است . قصبة آن هُلبُک است و از شهرهایش قریه بنجاراع و «هلاوَرد» و «لاوَکَند» و «کاوَند» و «تملیات » و «اسکندره ٔ» و «منک »...را باید نام برد. اصطخری می گوید نخستین ناحیت بر ساحل جیحون از نواحی ماوراءالنهر «ختل » و «وخش » می باشدو این دو ناحیت گرچه دو منطقه جداگانه اند ولی واجد عامل واحدند و بین «جریاب » و «وخشاب » قرار دارند... مرادی درباره ٔ ختل و صاحب آن چنین گوید :
ایها السائلی من الحارث النذ -
ل عن اهل وده الارجاس
عد من ختل فختل ارض
عرفت بالدواب لا بالناس
بدین ناحیت کثیری از علمای اسلامی منتسبند که از جمله ٔ آنان است عبادبن موسی ختلی و پسرش اسحاق بن عباد و عمران بن حسن بن یوسف ابوالفرج ختلی که از ابوطیب احمدبن ابراهیم بن عبدالوهاب بن عبدون وابوبکر احمدبن سلیمان بن زیان و ابوالحسن علی بن داودبن احمد ورثانی و محمدبن بکاربن زید سکسکی و جماعت کثیری حدیث شنید و از او علی بن محمد حنائی و ابوالعباس احمدبن محمدبن یوسف بن فروة اصفهانی و علی بن حسن ربعی و رشابن نظیف و حسن بن علی اهوازی و غیر ایشان حدیث شنیدید او بسال چهارصد هَ . ق . بدرود حیات گفت . و اسحاق بن عبادبن موسی مکنی به ایوب و معروف به ختلی بغدادی است او از هوذةبن خلیفه و هاشم بن قاسم بن محمدبن اسماعیل و تنی چند حدیث شنید و بسال 251 هَ . ق . درگذشت . (از یاقوت در معجم البلدان )- لسترنج ختل را نام بلادی می آورد که از آن کفار بوده و در سمت خاور و شمال خراسان قرار داشته است به این مشخصات : یکی از شاخه های بزرگ رودخانه ٔ جیحون و خشاب است که از شمال می آید و از سمت راست ببستر جیحون می ریزد و آن ناحیتی کوهستانی است که در زاویه ٔ بین وخشاب و جیحون قرار دارد و معروف به ختل میباشد. این اسم بطور کلی بر همه ٔ بلاد کفر که در سمت خاور و شمال خراسان واقع بوده اند اطلاق میشد و بدین ترتیب ختل شامل قسمت شمالی بلاد وخش میگردید که سرچشمه ٔ رود وخشاب بود. این بلاد بقول اصطخری بسیار خرم و حاصلخیز بود و اسبان خوب و چارپایان بارکش بسیار داشت و در کناره ٔ رودخانه های متعدد آن شهرها و روستاهای بزرگ و سرزمین های غله خیز جای داشت و میوه ٔ بسیار از آنجا حاصل میشد. در قرن چهارم هلبک کرسی ختل بود و سلطان ختل در آنجا میزیست (شاید این شهر در حوالی خلاب امروز بوده است ) ولی دو شهر «منک » و «هلاورد» از هلبک بزرگتر بودند. شهرهای مهم دیگر ختل عبارت بودند از «اندیجاراغ » (=انداجاراغ ) و فرغار (= فارغر) که در کنار رود اندیجاراغ و فرغار جای داشتند همچنین شهرهای «تملیات » و «لاوکند». لاوکند درکنار رود وخشاب زیر پل سنگی نزدیک گرگان تپه ٔ کنونی واقع بود. مقدسی درباره ٔ هلبک می گوید این شهر کرسی ختل است مسجد آن در وسط شهر واقع گردیده و آب شهر از رودخانه ٔ «اخشود» تأمین میشود. شهر اندیجاراغ نزدیک ساحل جیحون واقع بود و در آنجا یکی از شاخه های جیحون موسوم به اندیجاراغ به جیحون می ریخت و ظاهراً در محل قلعه ٔ «مرو» امروز بوده است . «منک » بزرگترین شهرهای این ایالت در شمال هلبک و خاور تملیات واقع بود. و هلاورد در کنار رودخانه ٔ وخشاب قرار داشت و مقدسی درباره ٔ آن می گوید از هلبک بزرگتر و شهری مهم است . تملیات بین منک و پل رود وخشاب واقع و دور نیست در محل بلجوان کنونی قرار داشته است . شرف الدین علی یزدی درضمن جنگهای امیرتیمور ازین شهر یاد کرده است . پل سنگی معروفی که روی رودخانه ٔ وخشاب وجود داشته هنوز باقی است . ابن رسته و اسطخری و بسیاری از مؤلفان متأخر نوشته اند که این پل سر راهی که از تملیات بشهر واشجرد در قبادیان میرفت روی رود وخشاب قرار داشته است . در شمال این پل بقول ابن رسته بلاد کمیذ واقع است وبعد از آن بلاد رشت در حوالی سرچشمه وخشاب قرار دارد. پل سنگی مزبور چنانکه اصطخری یاد کرده در محلی بودکه بستر رودخانه ٔ در میان دره ای تنگ واقع میشد. شرف الدین علی یزدی این پل را به اسم فارسی آن «پل سنگین » نامیده و رسم ترکی آنرا که «تاش کوپرک » می باشد نیزذکر کرده است جهانگردان اخیر هم مکرر در نوشته های خود از آن اسم برده اند. (از سر زمینهای خلافت شرقی ص 466).
ترجمه مقاله