ترجمه مقاله

خثاءالبقر

لغت‌نامه دهخدا

خثاءالبقر. [ خ ُ ئُل ْ ب َ ق َ ] (ع اِ مرکب ) سرگین گاو.در اختیارات بدیعی خواص طبی آن چنین آمده است : زبل البقراست بپارسی سرگین گاو گویند. چون بر ورمهای غلیظنهند تحلیل کند و چون بسوزانند و بر سوراخ بینی نهند با سرکه خون رفتن باز دارد و مجموع زهرها را نافع بود چون بخورند، و گرم بر بدن مالند و رها کنند تا خشک شود بعد از آن برگیرند و دیگرباره بنهند چند نوبت و چون بر پای منقرس نهند با خاکستر و زیت سودمند بود و بر گزندگی زنبور نحل بغایت نافع بود و مستسقی رابدان طلا کردن سودمند و بهترین آن بود که در فصل ربیع باشد و چون خشک کنند و بسوزانند مستسقی بیاشامد بغایت سودمند بود و اگر زن بدان بخور کند زادن بر وی آسان شود و بچه ٔ مرده بیندازد و بچه ٔ زنده را بکشد.
ترجمه مقاله