ترجمه مقاله

خثعمه

لغت‌نامه دهخدا

خثعمه . [ خ َ ع َ م َ ] (ع اِ) چون دو کس بجهت هم پیمانی دریاری کردن بیکدیگر یکی از انگشتهای خود را در منخر جزور ذبح شده کنند این عمل آنها را خثعمه گویند. (ازمتن اللغة). || ماده بز سرخ . (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة). العنزة الحمراء، لایقال لنعجه .
ترجمه مقاله