ترجمه مقاله

خدباء

لغت‌نامه دهخدا

خدباء. [ خ َ ] (ع ص ) مؤنث اخدب است و بمعانی زیر آمده : زن احمق . || زن دراز. || شتابکار. || خودسر و خودرأی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نعت است سلاحی را که جای ریش آن وسیع است . (از متن اللغة).
- حربة خدباء ؛ حربه ٔ بسیاربران که زخم را فراخ کند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
- ضربة خدباء ؛ ضربه ای تا جوف رسیده باشد. (ازمنتهی الارب ).
|| نعت است برای زره فراخ و نرم . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از مهذب الاسماء). منه : درع خدباء؛ زره فراخ و زره نرم . || گزنده از حیوانات . (از متن اللغة).
ترجمه مقاله