خذملغتنامه دهخداخذم . [ خ َ ذِ ] (ع ص ) جوانمرد و نیک نفس در لقاء و عطاء. ج ، خذمون . || اسب تیزرو. ج ، خذمون . || شمشیری که زودبرد. ج ، خذمون . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).