ترجمه مقاله

خربز

لغت‌نامه دهخدا

خربز. [ خ ُ ب ِ ] (اِ) خربز. خربزه رجوع به خربزه شود. حاکم و فرمانروای زنگ . سلطان زنگبار. || مجازاً شب را گویند وبعربی لیل خوانند. (برهان قاطع). کنایه از شب است . (انجمن آرا) (آنندراج ). صاحب فرهنگ نظام گوید: شاه زنگ استعاره برای آفتاب است . و پیداست که در بیان این معنی نظر بمعنی دیگر زنگ که آفتاب باشد بوده است .
ترجمه مقاله