ترجمه مقاله

خربیواز

لغت‌نامه دهخدا

خربیواز. [ خ َ بی ] (اِ) خربواز و شب پره ٔ کلان و آن ببزرگی غلیواج میشود و پیوسته خود را سرنگون از درخت آویزد. و با بای فارسی (خرپیواز) هم گفته اند. (برهان قاطع). شب پره بود که بروز نتواند پرید و آنرا شب یازه گویند و به آذربایجان مشکین پر گویند :
نکنی هیچ کار روز دراز
کار تو شب بود چو خربیواز.

خباز قاینی (یا فائقی ).


اگر کشم ز جفایت به نیمروز آهی
که دود آتش دوزخ ورا سزد انباز
چنان شود که ز بس تیرگی بروی هوا
از آشیانه بپرّد کجاست خربیواز.

عسجدی (از انجمن آرای ناصری ).


ترجمه مقاله