ترجمه مقاله

خرتو

لغت‌نامه دهخدا

خرتو. [ خ َ ] (اِ) ظاهراً نام گیاهی است و مؤلف لغت نامه آنرا شکل غلط «خربق » تشخیص داده اند. در ذخیره ٔ خوارزمشاهی بچند جا این کلمه آمده است ولی در فرهنگهای دیگر این نام یافت نشد : این همه را گر (یعنی یا) بعضی را اندر شراب خرتو یا اندر سکنگبین حل کنند و بدان غرغره کنند [ در بیماری خناق ] . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). اندر همه ٔ انواع خناق نخست غرغره بچیزی کنند که اندر وی قبضی باشد و خون را بازنشاند چون شراب خرتو و افشره ٔ جوز و آب عنب الثعلب . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). چون آب گشنیز تر و شراب خرتو. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و ملازه را بصندل و گلنار و گل و کافور بشراب خرتو بردارند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و هر وقت که ملازه بخواهند برید اقراص کهربا و افیون و شراب گوزو شراب خرتو حاضر باید داشت تا پس از بریدن بدان غرغره کنند تا خون بسیار نرود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
ترجمه مقاله