خرجیک
لغتنامه دهخدا
خرجیک . [ خ َ ] (اِخ ) نام بیابانی بوده است معروف در راه خوارزم . (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) :
ای بر همه قحبگان گیتی سرجیک
کون تو فراختر ز سیصد خرجیک .
ای بر سر خوبان جهان بر سرجیک
پیش دهنت ذره نماید خرجیک .
پس خبر رسید ابوعلی را که امیر نوح لشکر جمع کرد بر تو تاختن خواهد آورد و ابوعلی حزم آن بگرفت و سوی بلخ آمد و چند گاه آنجا ببود، پس از آنجا با لشکر سوی بخارا رفت و امیر حمید با همه ٔ سپاه خویش پیش او بازآمد به خرجیک بیکدیگر رسیدند بتاریخ جمادی الاولی سنه ٔ ست وثلثین وثلثمائه حرب کردند. (زین الاخبار گردیزی ).
ای بر همه قحبگان گیتی سرجیک
کون تو فراختر ز سیصد خرجیک .
فرالاوی .
ای بر سر خوبان جهان بر سرجیک
پیش دهنت ذره نماید خرجیک .
عنصری .
پس خبر رسید ابوعلی را که امیر نوح لشکر جمع کرد بر تو تاختن خواهد آورد و ابوعلی حزم آن بگرفت و سوی بلخ آمد و چند گاه آنجا ببود، پس از آنجا با لشکر سوی بخارا رفت و امیر حمید با همه ٔ سپاه خویش پیش او بازآمد به خرجیک بیکدیگر رسیدند بتاریخ جمادی الاولی سنه ٔ ست وثلثین وثلثمائه حرب کردند. (زین الاخبار گردیزی ).