ترجمه مقاله

خرش

لغت‌نامه دهخدا

خرش . [خ ُ رُ ] (اِ) خروش . شور. غوغای با گریه . (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ). || خار و خلاشه ٔ افکندنی و بکارنیامدنی .(برهان قاطع) (از آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ).
ترجمه مقاله