ترجمه مقاله

خرمای هندی

لغت‌نامه دهخدا

خرمای هندی . [ خ ُ ی ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خرمای هندو. اربه . اربو. تمر هندی . (یادداشت بخط مؤلف ). مُقْل ، دَوْم . (محمودبن عمر) : جابرسری ، دهیست [ به هندوستان ] آبادان و با نعمت بسیار و اندر وی خرمای هندی و خیارشنبر بسیار است . (حدود العالم ). اما اگر بیمار را طبع خشک و حرارت به افراط باشد بعوض جلاب و ماءالعسل خرمای هندی با جلاب آمیخته باید دادن . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
ترجمه مقاله