خرم
لغتنامه دهخدا
خرم . [ خ ُ ] (اِخ ) ظاهراً نام بیشه ای بوده است :
نمایان شما را یکی مرغزار
ز شاهان پیشینگان یادگار
ورا خرم خواند جهاندیده پیر
بدو اندرون بیشه و آبگیر
برفتند پویان بکردار غرم
بر آن بیشه کش نامور خواند خرم .
نمایان شما را یکی مرغزار
ز شاهان پیشینگان یادگار
ورا خرم خواند جهاندیده پیر
بدو اندرون بیشه و آبگیر
برفتند پویان بکردار غرم
بر آن بیشه کش نامور خواند خرم .
فردوسی .