خرکس
لغتنامه دهخدا
خرکس . [ خ َ ک ُ ] (ص مرکب ) ابله . احمق . بی عقل .(از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ) :
چلپی آن ز خرکسان ممتاز
دست پرورده ٔ غیاث دراز.
|| کاهل . سست و پرگو. (از ناظم الاطباء).
چلپی آن ز خرکسان ممتاز
دست پرورده ٔ غیاث دراز.
شفائی (از آنندراج ).
|| کاهل . سست و پرگو. (از ناظم الاطباء).