ترجمه مقاله

خزائن

لغت‌نامه دهخدا

خزائن . [ خ َءِ ] (ع اِ) ج ِ خِزانَه . (دهار) (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). ج ِ خَزینَه . (ترجمان علامه جرجانی ). رجوع به خزینه و خزانه شود : قل لااقول لکم عندی خزائن اﷲ و لااعلم الغیب (قرآن 50/6) ام عندهم خزائن رحمة ربک العزیز الوهاب . (قرآن 9/38). خزائن و دفائن خویش درهم بست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). روز دیگر خلوت کرد و گفتند مثالها داد در باب خزائن که حرکت نزدیک بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
سؤال نیست مگر بر خزائن کرمش
سؤال نیز چه حاجت که عالم است به حال .

سعدی .


ارکان دولت و اعیان حضرت وصیت ملک بجا آوردند و تسلیم مفاتیح قلاع و خزائن بدو کردند. (گلستان سعدی ). اسکندر رومی را پرسیدند دیار مشرق و مغرب را به چه گرفتی که ملوک پیشین را خزائن و عمر و ملک بیش از این بود و چنین فتحی میسر نشد. (گلستان سعدی ).
ترجمه مقاله