ترجمه مقاله

خزران

لغت‌نامه دهخدا

خزران . [ خ َ زَ ] (اِخ ) محالی است در ترکستان که دشت قپچاق نیزگویند. (از ناظم الاطباء). خزر رجوع به خزر شود: ناحیتی است مشرق دیواری است میان کوه و دریا و دیگر دریاست و بعضی از رود آمل و جنوب وی سریر است و مغربش کوه است و شمالش براذاس است و نندر و این ناحیتی است بسیار نعمت و آبادان و با خواسته ٔ بسیار و از وی گاوو گوسپند و بره خیزد بی عدد و از شهرهای آن است آمل که قصبه ٔ خزران و مستقر پادشاه یعنی طرخان خاقان و بندر نحسدر و شهر خمج ، بلنجر، بیضا، ساوغر، ختلع، لکن ، سور، مسمدا و ناحیت طولاس و لوغر و خواسته ٔ ملک خزران بیشتر از باژ دریاست . (حدود العالم ) :
کاروان مهرگان از خزران آمد
باز اقصای بلاد چین ستان آمد.

منوچهری .


وقت سحرگه کلنگ تعبیه یی ساخته ست
وز لب دریای هند تا خزران تاخته ست .

منوچهری .


ویک اصفهبد را با لشکر گران از صوب صین فرستاد و دیگری را از صوب خزران . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 45).
ترجمه مقاله