ترجمه مقاله

خستو

لغت‌نامه دهخدا

خستو. [ خ ُ ] (اِخ ) نام یکی از اکابر چین . (برهان قاطع) (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء) :
به چین مهتری بود خستوی نام
دگر سرکشی بود زنگوی نام .

فردوسی (از فرهنگ جهانگیری ).


ترجمه مقاله