ترجمه مقاله

خسخانه

لغت‌نامه دهخدا

خسخانه . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) کلبه ای که از گیاهان سبز معطر سازند. (ناظم الاطباء). خانه ای که از خس بندند و در تابستان در آن نشینند و این خس خوشبوی و این خانه متعارف هندوستان است . (آنندراج ) :
روی آسایش ز اشک گرم تا بیند دمی
ساخت چشمی بی رخت خسخانه از مژگان خویش .

قبول (ازآنندراج ).


تن چو خسخانه ٔ کهن شده ست .

حکیم صادق (از آنندراج ).


زهی خسخانه ٔ سپهر آشیانه که تاب سموم را بازداشته و آبی بر روی کارش آمده که در قصرها آبرو بهم رسانده چرا آب بر خود نپاشد که از دو سویش آفتاب تافته و چون ابر بهار چگونه باران نبارد که آفتاب در برج آبی رسیده . (از آنندراج ).
در این گرمی بحدی کرد طغیان
نگه خسخانه می بندد ز مژگان .

ملا ابوالبرکات منیر (از آنندراج ).



ترجمه مقاله