خسرو
لغتنامه دهخدا
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) پسر سیاوش و نوه ٔ کیکاوس یکی از شاهان کیان است . مادرش بنا برقول فردوسی دختر افراسیاب بنام سودابه بود او را کیخسرو نیز می گویند. رجوع به کیخسرو شود :
بیامد بنزدیک خسرو رسید
بدان فر و اورنگ او را بدید.
بیامد بنزدیک خسرو رسید
بدان فر و اورنگ او را بدید.
فردوسی .