ترجمه مقاله

خسق

لغت‌نامه دهخدا

خسق . [ خ َ ] (ع مص ) به هدف رسیدن تیر. (منتهی الارب ). تیر بر نشانه گذاره کردن یا در وی نشستن . (تاج المصادر بیهقی ). || کندن ناقه زمین را بسپل در رفتن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). منه : خسقت الناقة الارض .
ترجمه مقاله