ترجمه مقاله

خسوردن

لغت‌نامه دهخدا

خسوردن . [ خ ُ دَ ] (مص ) بریدن و درو کردن علف و غله باشد. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خسودن . (برهان قاطع). || سلام کردن .(ناظم الاطباء) (آنندراج ). خوش و بش کردن . درود گفتن . || در آمدن . داخل شدن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله