ترجمه مقاله

خسیس

لغت‌نامه دهخدا

خسیس . [ خ َ ] (ع ص ) ناکس . فرومایه . (دهار) (زمحشری ) (منتهی الارب ). لئیم . دون همت . پست . بدسرشت . سبک مایه . حقیر. (ناظم الاطباء). رذل . دنی . حقیر. دون . دنیه . ضد شریف . (یادداشت بخط مؤلف ). ج ، خِساس . اَخِسّاء :
سه حاکمکند اینجا یکباره همه دزد
می خواره و زنباره و ملعون و خسیسند.

منجیک .


اف ز چونین حقیر بی هنر و عقل
جان و دل این خسیس بادا پیخست .

غیاثی .


گر خسیسان را هجی گویی بدین مدیح
گر بخیلان را مدیح آری بدین هجی .

منوچهری .


منظرت به ز مخبر است بدید
که به تن زفتی و بدل زفتی
در لئیمان بطبع ممتازی
در خسیسان به فعل بی جفتی .
علی قرط اندکانی (از فرهنگ اسدی چ پاول هرن ).
ای بد نصیحتی که تو کردی مرا
تا چون فلان خسیس و چو بهمان کنم .

ناصرخسرو.


در تنوری خفته با عقل شریف
به که با جهل خسیس اندر خیام .

ناصرخسرو.


مامیز با خسیس که رنجه کند ترا
پوشیده نرم نرم چو مر کام را ز کام .

ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 261).


هرگز نشود خسیس و کاهل
اندر دو جهان به خیر مشهور.

ناصرخسرو.


و شریفترین [ قوای ثلاثه ٔ نفس ] همه است [ یعنی قوه انسانی یا نفس ناطقه ] و خسیس ترین قوتهای سه گانه قوت شهوانی است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
بنگر کجا شدند و چه زرها گذاشتند
کسری و کیقباد و فریدون و زال زر
گردون بجز موافقت دونان نمی کند
و ایام جز خسیس نمی پرورد دگر.

عمعق بخارائی .


اگر خسیسی بر من گران سر است رواست
که او زمین کثیف است و من سماء سنا.

خاقانی .


مبادا بهره مند از وی خسیسی
بجز خوشخوانی و زیبا نویسی .

نظامی .


بزیر پای پیلان در شدن پست
به از پیش خسیسان داشتن دست .

نظامی .


هرون الرشید را چون ملک و دیار مصر مسلم شد گفتا بخلاف آن طاغی که به غرور ملک مصر دعوی خدایی کرده نبخشم این مملکت را الا به خسیس ترین بندگان . (گلستان سعدی ). جواهر اگر در خلاب افتد همان نفیس است و غبار اگر به فلک رسد همان خسیس . (گلستان سعدی ).
زاغ ملعون از آن خسیس تر است
که فرستند باز بر اثرش .

سعدی (صاحبیه ).


بنی آدم نباشد هر خسیسی
نباشد چون فرشته هر بلیسی .

پوریای ولی .


شریف را بخسیسان رجوع می افتد
که برگ کاه بود داروی پریدن چشم .

صائب .


|| ممسک . بخیل (در تداول عوام فارسی زبانان ). (لغت محلی شوشتر) :
نه این طمع بتواند برید از این وعده
نه آن خسیس بگوید بترک ده دینار.

کمال الدین اسماعیل .


|| در بعضی از کتب شافعیه خسیس چیزی است که کمتر ازنصاب سرقد می باشد. (یادداشت بخط مؤلف ).
ترجمه مقاله